فرهنگ ايران پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبيات عربی
Короткий опис(реферат)
بيشتر ما میپنداريم که ادب و فرهنگ پيش از اسلام ايران با يورش عربها نابود شد و فرهنگی نوخواسته و جدا از گذشته در دامان فرهنگ اسلامی پرورش يافت. اما چگونه میتوان باور کرد ادب و فرهنگ مردمی که پيشينهی تاريخی چندهزار ساله دارند، در زمانی کوتاه آن چنان نابود يا دگرگون شود که اثری از آن نماند و در نتيجه "آن مردم در نادانی و بیخبری فرو روند تا پس از گذشت زمانی دراز بار ديگر در اثر عواملی ديگر از نو قدم به عالم دانش و ادب نهند، آن هم از گونهای ديگر." برعکس، نگاهی گذار به تاريخ سدههای نخست ورود اسلام به ايران نشان میدهد که ايرانيان در همان دوران که آن را دوران "فترت و انقطاع" خواندهاند، فرهنگ پربار خود را داشتند و همان فرهنگ بود که پايههای اصلی تمدن اسلامی را پیريزی کرد. اين انديشهی بنيادی پايهی پژوهشهای گسترده و نوآورانهی دکتر محمد محمدی ملايری شد که گوشهای از آن در کتاب "فرهنگ ايرانی پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبيات عرب" بازتاب يافته است.
محمدی ملايری در کندوکاو فرهنگ پيش از اسلام ايران به سراغ فرهنگ عربی سدههای نخستين اسلامی رفته و فرهنگ ايرانی را از لابهلای آثاری که به زبان عربی به دست تازيان يا ايرانيان نگاشته شده، بيرون کشيده است. اين کتاب و آثار ديگری که ايشان در همين راستا پديدآوردهاند، راهی نو را برای پژوهشگران و دوستداران فرهنگ ايران و اسلام گشود که پيش از آن کمتر به آن توجه شده بود. محمدی ملايری معتقد است که پژوهش دربارهی فرهنگ ايرانی در آثار ادبيات عرب و فرهنگ اسلامی "نه تنها برای فرهنگ ايران بلکه برای شناخت بسياری از مسائل ناشناختهی ادبيات عربی و تمدن اسلامی هم راهی پرخيز و برکت و بلکه در برخی موارد يگانه و مشکل گشاسست." از اين رو هنگامی که ايشان در تحليل برخی مسائل تاريخی ادب و فرهنگ عربی همين روش را به کار گرفتند، با استقبال استادان صاحبنظر عرب روبهرو شدند و برخی از آنان "شناختن سرچشمههای ايرانی ادبيات عرب" را گشايش تازهای در ادبيات تطبيقی دو زبان توصيف کردند.
کتابی که در اين جا معرفی میشود نخستينبار در سال 1323 به چاپ رسيد و دانشگاه تهران در سال 1354 بار ديگر آن را چاپ کرد. سپس در سال 1374 انتشارات توس با تجديدنظر و حروفچينی و صفحهآرايی جديد آن را به چاپ سوم رساند. همين ناشر چاپ ديگری از اين اثر را در سال 1385 به بازار فرستاد. اثر ديگری از محمدی ملايری با نام تاريخ و فرهنگ ايران(دورهی شش جلدی)، که پژوهشی گسترده درتاريخ ساسانيان با بهرهگيری از منابع عربی و اسلامی است، نيز به کوشش انتشارات توس چند بار منتشر شده است. اين استقبال ايران دوستان از آثار دکتر محمد محمدی ملايری را میتوان به حساب نوآورانه بودن پژوهشهای آن استاد فرزانه گذاشت و چنين برداشت کرد که ايشان در پاکسازی انديشهی نادرستی که پيوستگی فرهنگ ايرانی و گسترش آن را در فرهنگ اسلامی ناديده میگيرد، گام بزرگی برداشته است.
ساختار کتاب
کتاب فرهنگ ايرانی پيش از اسلام در يازده گفتار تنظيم شده است:
گفتار يکم، آثار فرهنگی ايران و سرگذشت آن در حملهی اعراب
گفتار دوم، تاثير تشکيلات اداری ساسانيان در دولت خلفا
گفتار سوم، دبيران ايرانی پيش از اسلام و پس از آن
گفتار چهارم، نهضت علمی عصر عباسی و ترجمهی آثار ايرانی
گفتار پنجم، چند کتاب تاريخی که از پهلوی به عربی ترجمه گرديد
گفتار ششم، قصهها و افسانههای ايرانی در ادبيات عرب
گفتار هفتم، انديشههای فلسفی و علمی در ايران از دوران انوشيروان تا قرنهای نخستين اسلامی
گفتار هشتم، جندیشاپور، مرکز پزشکی ايران پيش از اسلام و در قرنهای نخستين اسلامی
گفتار نهم، حکمت عملی و اخلاق در ايران و اسلام
گفتار دهم، کتابهايی که در موضوع ادب به زبان عربی تاليف شده
گفتار يازدهم، آيين نگارش فارسی و نثر فنی عربی
هر گفتار به مقالهی جداگانهای میماند که مقدمه، چند زيربخش و نتيجهگيری پايانی دارد. مستندسازی بحثها با پانوشتهای هر صفحه انجام شده و هم از کتابهای کهن و هم از کتابهای خاورشناسان نقل قول شده است. جملهها بسيار روان و پاراگرافبندی تا اندازهی زيادی سازمانيافته انجام شده است. برای نمونهای از چگونگی نگارش کتاب يکی از پاراگرافهای ديباچهی آن در پی میآيد:
"يکی از کارهای خردمندانهی ساسانيان آن بود که نيروی دولت خويش را با تقويت فرهنگ ملی و زندهکردن دين و آيين ايرانی که خود بزرگترين پشتيبان بود هرچه استوارتر گردانيدند. نخستين سنگبنای عظيم به دست اردشير بابکان گذارده شد. بدون شک بزرگ ترين خدمت او به مردم اين سرزمين کوششی است که در راه گردآوردن قسمتهای پراکندهی اوستا و نشر دين زردشت به کار برد. اين سياست بخردانه که جانشينان وی نيز از آن پيروی کردند در تکميل وحدت ملی ايران و نيرومند ساختن ايرانيان اثر معجزهآسايی داشت و به زودی چشم معاصران اين دولت را خيره ساخت. اردشير با اين کار خود تودههای از هم گسيختهی ايرانی را در يک راه درآورده و همه را در زير يک پرچم دارای يک دين و يک آرمان گردانيده بود."
محتوای کتاب
نويسنده در گفتار نخست به اين پرسش میپردازد که به هنگام يورش عربها به ايران تا چه اندازه به آثار علمی و فرهنگی ايران آسيب رسيد و چه آثاری برجای ماند و در پیريزی تمدن اسلامی نقشآفرين شد. به نظر او قرن نخست اسلام برای آثار فرهنگی ايران مساعد نبود، زيرا مهاجمان هنوز آن قدر و اعتباری را که اسلام برای دانش و آگاهی در نظر دارد، به درستی درنيافته بودند و با کتاب و نوشته ميانهای نداشتند و اگر آنها را وابسته به مردمان گمراه و کافر میپنداشتند، "اگر هم نابود ساختن آنها را وظيفهای نمیدانستند باری حفظ و حراست آنها را هم جايز نمیشمردند و به همن جهت درگير و دار جنگها و آشوبها و قتل و غارتها و تغيير دين و خط، قسمتی از آثار علمی و ادبی ايران از ميان رفت." با وجود اين، برخی از آثار ايرانی، از جمله کتاب زيج شهريار، از اين کشمکشها و نآرامیها به دور ماند و به زبان عربی درآمد و با فرهنگ اسلامی درآميخت و اکنون بخشی از ميراث مسلمانان به شمار میآيد.
يکی از آثار مهمی که از دولت ساسانی به دولت اسلامی به ارث رسيد، سازمان اداری آن بود که اگر نبود امپراتوری بزرگ مسلمانان چندان پايدار نمیماند. در کتاب التاج منسوب به جاحظ، نويسندهی برجستهی عرب، در جايی که نويسنده طبقات نديمان و خنياگران دربار شاهان را شرح میدهد از پادشاهان ايران آغاز میکند و در علت اين کار میگويد: "زيرا ايشان در اين کار پيشگام بودند و ما آيين فرمانروايی و مملکتداری و ترتيب خاص و عام و رعيتنوازی و امثال اينها را از ايشان ياد گرفتهايم." گزارشهای تاريخی بسياری در دست است که مسلمانان برای مديريت ثروت فراوانی که از سرزمينهای ديگر به مدينه سرازير میشد، دست به دامان ايرانيان شدند. بررسی چگونگی بازتاب سازمان اداری ساسانيان در دولت خليفههای صدر اسلام و خليفههای اموی و عباسی، موضوع گفتار دوم و سوم اين کتاب است.
نويسنده در گفتار چهارم به جنبش علمی مسلمانان در عصر عباسيان میپردازد که تاريخنويسان دورهی نخست آن را عصر طلايی اسلام ناميدهاند. در اين دوره بود که آثار علمی و فرهنگی تمدنهای پيش از اسلام به زبان عربی ترجمه شد و پايههايی برای پژوهشهای دانشمندان مسلمان فراهم آمد. بيشتر اين فعاليتهای علمی با پشتيبانی وزيران ايرانی در بغداد انجام شد و آنگاه که عباسيان به کشتن و برکناری عناصر ايرانی روی آوردند، اين کوششها نيز به سستی گراييد. در فهرست دانشمندان مسلمان شمار ايرانيان با شمار غيرايرانيان قابل مقايسه نيست و از اين روست که ابن خلدون در گفتاری که با عنوان "اين که دارندگان علم در اسلام اغلب ايرانيان بودند" چنين میگويد: "از شگفتیهايی که رخ داده اين است که در جامعهی اسلامی بيشتر پيشوايان علم، ايرانی هستند و به ندرت میتوان در علوم شرعی و عقلی دانشمندی عربی نشان داد. آن هم اگر از لحاظ نژاد عرب باشد زبان و محيط تربيت و آموزگاران او ايرانی هستند."
در گفتار پنجم چند کتاب تاريخی که از زبان پهلوی به عربی ترجمه شد، معرفی شده است. مهمترين آنها خداینامه است که نلدکه، دانشمند آلمانی، پژوهشهای گستردهای دربارهی آن انجام داده است. در مقدمهی يکی از نسخههای خطی شاهنامه از سدهی پانزدهم ميلادی چنين آمده است که شاهنامه(خداینامه) در عهد خسرو انوشيروان نوشته شد و در عهد يزگرد سوم دهقان دانشور آن را تکميل کرد. نلدکه اين نظر را درست میداند و میدانيم که اين اثر با نام "سير الملوک" چند بار به عربی ترجمه شد. علاوه بر اين کتاب، قصهها و افسانههايی چون هزار افسان(سرچشمهی اصلی هزار و يک شب)، کليله و دمنه، مزدکنامه و روايتهای دينی، که در گفتار ششم معرفی شده است، نيز از پهلوی به عربی ترجمه شد و اثر ژرفی بر ادبيات عرب گذاشت. از اين روست که ابن نديم کار نويسندگان عرب را فقط تهذيب و آرايش افسانههای ايرانی می داند.
اثرگذاری ايرانيان بر عربها فقط در شيوهی حکومت و ادبيات محدود نمیشود. محمدی ملايری در گفتار هفتم اين نظر درست را مطرح میکند که نهضت علمی عصر عباسی "دنبالهی جنبشی بود که دو قرن پيش از آن تاريخ در ايران شروع شده و در اثر حملهی اعراب ناتمام مانده بود." میدانيم که پيشرفت فرهنگ اسلامی نتيجهی آميزش ملتها و پيوند فرهنگهای گوناگون بود. در اين گفتار در میيابيم که زمينهی اين پيوند تا اندازهای به روزگار خسرو انوشيروان فراهم شده بود. به روزگار اين پادشاه انديشمند بود که دانشگاه گندیشاپور رونق گرفت و دانشمندانی از جایجای جهان به سوی آن کشيده شدند. گفتار هشتم کتاب نيز به چگونگی بنيانگذاری و پيشرفت اين دانشگاه و اثر آن در نهضت فرهنگی اسلام اختصاص دارد. ترجمهی آثار يونانی نيز نخستينبار به دست استادان همين دانشگاه انجام شد.
کتابهای بسياری در زمينهی اخلاق و حکمت عملی از زبان پهلوی به عربی ترجمه شد. اين آثار در زبان کهن ايران اندرزنامه و پندنامه خوانده میشدند و فقط در فهرست ابن نديم چهل و چهار کتاب دراين زمينه ذکر شده که ترجمه يا اقتباس از آثار پهلوی است. معرفی برخی از مهمترين اندرزنامههای ايرانی از جمله "جاودان خرد" موضوع بحث گفتار نهم است و گفتار دهم به معرفی کتابهايی میپردازد که به دست ايرانيان به زبان عربی نوشته شده و از ادبيات ايران بسيار اثرپذيرفته است. سرانجام، نويسنده در گفتار يازدهم به چگونگی اثرگذاری آيين نگارش فارسی کهن ايران در نگارش عربی پرداخته است. خواندن اين سه گفتار پايانی به ويژه به کسانی که میپندارند فقط زبان و ادب فارسی از زبان عربی اثر پذيرفته است، سفارش میشود.
پديدآورندهی کتاب
زندهياد دکتر محمد محمدی ملايری استاد دانشگاه تهران و دانشگاههای دولتی لبنان و دانشگاه آمريکايی بيروت بود. از ايشان علاوه بر مقاله های بسيار به زبان عربی و فارسی و کتاب فرهنگ ايرانی پيش از اسلام که در اين جا معرفی شد، مجموعهی شش جلدی تاريخ و فرهنگ ايران به يادگار مانده است. بيشتر آثار ا ايشان را انتشارات توس به چاپ رسانده است.
Collections
- Libgen [81666]